به گزارش همشهری آنلاین به نقل از جماران، در همین رابطه، یک روشنفکر معتقد است اگر یک کنفرانس ملی با جناب معتمدین مردم و شخصیت های مورد اعتماد نظام در خصوص معاینه حوادث اخیر تشکیل شود، بسیار خوب است. زیرا ما فراتر از تشکیل محکمه بخاطر بازداشت شدگان اعتراضات اخیر، نیاز به تشکیل یک کمیته منبع یاب برای گزارش و بررسی شفاف ابعاد و خسارات وقایع اخیر داریم. تو ادامه پاره هایی از گفت وگوی «نواخت شریعتی» با جماران را بخوانید:
موضوع تجرید احسان شریعتی ریشه های اعتراضات اخیر داخل جامعه یکی از اهداف انقلاب ایران داخل سال ۵۷ آرمان و مرام قسط و تو پیش شهود راه رشد و ترقی ای متفاوت با گذشته بود تا اجتماع ای آزاد و عادلانه و همگون پر حرارت از منظر اقتصادی و اجتماعی بوسیله وجود آید. همچنین قرار وجود راه نمو و توسعه ای جامعه ای سزاوار سرزنش با اقلیم و محیط زیست و میراث فرهنگی و تاریخی و عدالت مدنی شکل گیرد. در واقع، طرحی بخاطر آینده به سمت مردم سالاری که تو آن منافع و مصالح آدم برتر شمرده شود و داد و قانون بر آن حاکم باشد.
این اهداف هم بوسیله زبان مذهبی مطرح می شد در شعارهایی برای اینکه «فرماندهی رحم علی» و..، هم به محاسبه سیاسی و اجتماعی مانند استقلال، آزادی و جمهوری. اما متاسفانه پس از تنش بتدریج از مسیر عدالت طلبی درون همگی عرصه ها فاصله گرفتیم و به خاص پس از جنگ با طرح های اجتماعی-اقتصادی از دوران سازندگی تاکنون موسوم به «نولیبرال»، هرچند این شهرت و اصطلاح قابل بحث باشد، شکاف طبقاتی سخت گیری شد و..، دعوا معیشتی گشاد کنونی محسوس شد. دلیل بوسیله امر بردن واژه «نئولیبرال» برای دوران سازندگی از این نظر آن را «نئولیبرال» می نامند که شعار قناعت بازار و خصوصی سازی و آزادسازی قیمت ها و ..، را سرمی دهد. در لیبرالیسم کلاسیک در دموکراسی های مدرن غربی اما، حاکمیت قانون و تقسیم قوا صورت پژمان که رمان را متفاوت می یواش. در قلمرو ما، با سابقه ای ۲۵۰۰ ساله درون عادات اقتدارگرایی حکومتی نظام پادشاهی، اساسا بورژوازی ملی لیبرالیسم بوسیله معنای کلاسیک فرمانده حلق. دادرسی های اقتصادی نولیبرال به سبک اقتدارگرایانه حکومتی اتخاذ و اخبار و اعمال می شود؛ از رانت و معلومات و.. حکومتی بهره می برد و...، که همه اینها درون تباین با هدف و مشی لیبرال داخل غرب قرار دارد. از جمله این که پدیدار نیست که ثروت ملی در سرزمین غنی ما چگونه مدیریت و توزیع و خصوصی سازی می شود؟ به خصوص در ارتباط با درآمد اصلی که خراج از ابتیاع نفت است و امکان دخول سرمایه های کلان را به کشور می دهد. و این «درآمد» بوسیله زبان مرحوم زنده یاد حکیم سحابی، «یک درآمد نیست، بلکه یک سرمایه غریزی ملی است که فروخته می شود و می بایستی برمبنای آن تولیدی درست خلق کردن می شد تا از آن راه «درآمد» بدست آید.
درآمد محسوب کردن فروش نفت مشابه این می ماند که کوه ها و زمین هایمان را بفروشیم. درآمد ملی پا بر جا محسوب شدن «ابتیاع نفت» باعث شکست بنیه تولیدی و اقتصادی می شود. به همین دلیل غم وجود که دکتر مصدق می گفت «صرفه جویی منهای نفت»، یعنی اقتصاد خودمتکی و مولد و سالم. وقتی نفت به نشانی منبع درآمد کشور درمی آید، امکان بروز همه فسادها از همینجا تغذیه می شود؛ و می بینیم که متصل شماری ربودن گر در بخش های گوناگون نظم پیش و پس از نهضت به گونه ای مزمن تو کمین انجام غوغا مالی نشسته بودند.
البته به دلیل اینکه نظم ایران پس از انقلاب، نسبت بوسیله زیبایی گذشته، عمومی تر یا بوسیله تعبیری مردمی تر شده و اقشار مختلفی در آن دخیل شده اند، کنترل و کیفیت نخبه گرایانه اش هم کمینه شده است. بنابراین، مقدور است قسمت قسمت کردن ها و اقشار مختلفی به صورت گسترده تری ذینفع در برنامه های غیراصولی شده باشند، به اعتنا بوسیله محیط زیست، تا میراث فرهنگی و انصاف اجتماعی و مصالح اکثریت جامعه. چنان که می بینیم کلکسیون این مسائل روی تیمار انباشته و بحرانی شده اند، بوسیله نحوی که چنانچه حوادث دو دهه قبل را وارسی کنیم متوجه این انباشتگی انفجاری «تلاطم های داخل در تو»خواهیم شد. تفاوت های اعتراضات سال های اخیر چه با وقایع پس از انتخابات سال ۸۸ پس از انتخابات سال ۸۸ یک جنبش مدنی اعتراضی در تک مناظره رأی و اقتضای شفافیت دیپلماتیک به وجود آمد. اما پس از این که آن وقایع بوسیله نتیجه مشخصی نرسید، جامعه در دهه بعد هوشیار فاز جدیدی شد و حول مسائل مطالباتی و صنفی و با کردار گری و نفوذ های انفجاری در تیک ها و حرکت های اجتماعی-اقتصادی میوه دادرسی های کلان «نولیبرالی» که آزادی قیمت ها، گرانی و نفخ و اختلافات طبقاتی را تشدید می کرد، لباس گرفت. درون حالی که بحران معیشتی موجود باعث شده تا علاوه بر این که طبقه متوسط نگران آینده خود شوند، اقشار تهی دست دیگر ناتوان از ادامه بقا شوند.
این وضعیت عمدتا درون مناطقی مشهودتر است که تو آن مجادله های اعتراضی اخیر رخ داده است. زمینه مدنی بسط اعتراضات از سال ۹۶ تا کنون را بوسیله صراحت می بینیم که اغلب مجلس های اصلی اعتراضی تو مناطق فقیر و محروم بوده است. بنابراین اعتراضات دو سال اخیر با اعتراضات اواخر دهه ۸۰ از این حیث متفاوت است که جنبش اعتراضی ۸۸ جهش اشکوب متوسط شهری جامعه وجود که نسبت عدم شفافیت ها در گردون حاکمیت روال معترض حیات. موضوع اصلی اعتراضات اخیر اما قضیه معیشت و «نان» و اعتراض به این ست که نمی نبوغ با ریتم تورم و گرانی ادامه بقا داد.
این اعتراضات مدال دهنده شکاف میان انسان و حاکمیت به معنای اعم خود است. این شکاف درون دو دهه اخیر هم بوسیله صورت سیاسی و غم اقتصادی خویشتن را نشان داده است. اما آنچه شرایط را متشنج تر می کند حاضر بودن شفافیت، ابهامات و معماهایی است که به دلایل گوناگون غم می تواند از درون نظم برخیزد و و هم از سوی سرخوردگان و حاشیه نشینان اجتماع هم از بیرون از سرزمین و قدرت های بی قرار روی آن تنخواه گذاری شود و بهره برداری های لازم صورت گیرد، به گونه ای که این برش حالتی انفجاری و خشونت نابینا وتخریبی مطلق به خود بگیرد. این روانی می تواند ما را ملتفت فازی کند که سرنوشتی مشابه لیبی، سوریهیا افغانستانپیدا کنیم. دلایل اعتراضات در درون خاورمیانه عربی و جهان اسلام به طور کلی اکثر تشنج هایی که در خاورمیانه عربی و جهان اسلام به وضع افتاده، اعتراضات کنار حقی علیه وضع موجود و زیبایی ها و حاکمیت هایی است که بوسیله کلمه لنینی، دیگر نمی توانند مانند سابق کشورهایشان را سازمان کنند بمنظور دچار خودکامگی و تلاطم شده اند. همچنین شورش معیشتی و ناامیدی موجب بروز اعتراض داخل این کشورها شده است.
بنابراین، اعتراضات در خاورمیانهعربی هم دلایل سیلان داشته، هم دلایل اقتصادی و سیاسی که سال ها روی تیمار انباشته شده اند. و از دیگر سو، البته شکی اندوه ازاله که قدرت های خارجی بر روی این اعتراضات سرمایه گذاری و به نحوی تلاش کنند تا آنها را به سمت خویشتن بکشانند. چه بسا فداکار تزیین ها مشابه اسرائیل منفعتی تو تثبیت اوضاع درون خاورمیانه نداشته باشند و بوسیله تعاقب این باشند که بنیه کشورها فرسوده و در همین وضعیت فعلی پایا بماند. بنابراین، اینکه چرا این جستن ها در فدایی کشورها پر ازار شده خواه به هرشکل موفق نشده اند، بحث دیگری است. داخل همه آنها اما، شروع قیام ها از تعرض به وضعیت موجود ناموجه بوده است. نه اعتراض کردن غلط است و نه مسئول شرایط موجود معترضین هستند همگی غلبه ها در این طور موقعیت هایی به نفوذ و به انحراف کشیدن دست خط جنبش های اعتراضی تامل می کنند. ولی این دلیل بر این نمی شود که ما انقراض و بنیاد خفیه و دلایل موجه اعتراضات را نبینیم. برای نمونه، اگر در کشوری بیشتر تعرض و انقلاب فراخ و فیروز می شود و تو کشور دیگری کمتر، علت آن است که مدیریت تاکنونی تزیین ها داخل فدایی کشورها و روش موجود یکی ترد نمدار از فداکار دیگر بوده است. بعضی کشورها نتوانستند اعتراضات درون اجتماع خود را جمع و ظلم کنند و همین باعث فروپاشیدن کشورها شده است. در این وضعیت، عده ای به اشتباه می پندارند که شاید اعتراض از اساس مغلوط بوده و مسئول این طور وضعی منتقدین خواه معترضین بوده اند، درون حالی که اینها مسئولین مقدماتی نیستند و رفتارشان واکنشی علیه وضع موجود بوده است. مسئول اصلی، مسئولین همه کشورها هستند.
در ملک ما، سیاست های دولت های پس از جنگ مبتنی به خشکی امدن مبانی «سوسیال دموکراتیک» نبوده است. یعنی محاکمه هایی که پیاده شدن پایه دفاع از تامین و پوشش های اجتماعی، محلول اختلافات طبقاتی و دفاع از اکثریت اجتماع بوده باشند، رعایت و اعمال نشده است و سطح اقدامات تو این حد بوده که ما بتوانیم در قناعت معاملات و مبادلات کلاسیک انجام دهیم. به تعبیری دیگر، دلایل صرف بازاری آورده و چنین بینشی را فرمانده کرده اند. نگاهی به شعارهای اعتراضات و اینکه چرا هرچه گذشته فراموش برنده می شود، «زرین»تر می شود این شعارهای حاشیه نویسی ای که به شکلی واکنشی به ویژه تو اعتراضات دوسال قبل سرداده شد، و گاه ادامه آن را درون شعارهای نژادی پاسارگاد و کمتر تو اعتراضات اخیر تماشاگر بودیم، واکنش هایی اند که ناشی از قیاس غلط یا مغلطه میان طرز موجود با وضع گذشته برمی خیزد و جامع آن یعنی اینکه چگونه رویه گذشته به وضع فعلی تحول شد، و این از دل آن برآمد ناگفته می ماند. مقایسه های میان وضع موجود با گذشته تنها در بُعد آزادی های اجتماعی و یکسری نمادهای صوری قرین و اغلب مربوط به دوره کوتاه بهای نفت بالا و ریخت و پاش های ناشی از آن تو جامعه، عارض می گیرد. در حالی که باید یک مقایسه رادیکال میان آن دوروبر با سیستمی آزاد و دموکراتیک و معطوفبه عدالت اجتماعی رخساره گیرد تا نحو واقعی آن دوران بوسیله تمثال کشیده شود.
داخل اطراف گذشته، نطفه هایی کاشته شد که امروز رشد یافته اند و انقلاب نیز علیرغم کود هایی که داد نتوانست جلو آن روندها را بگیرد. برای نمونه، پس از آن که تو پرگیر پهلوی جهیز سنتی تولید فئودالی کشور به خشکی امدن اندوه خورد و راحتی شد سیستم بورژایی از دل آن خارج آید، مهاجرت روستائیان به شهرها فاتحه شد و پس از نهضت نیز ادامه محسوس کرد. به نحوی که شکل گیری کلان شهرهای امروز ثمر همان دادرسی کلان است. یعنی مسئله کشت داخل روستاها ایستا و هیچ قناعت سالم صنعتی جایگزین آن نشد.
ابد این تمایل داخل میان یکسره جامعه وجود داشته که گذشته را با حال مقایسه نرم و به تعبیری هرچه گذشته فراموش تیز می شود، «زرین»نمدار می شود. در حالی که گاه زرین به معنای «خیلی زرد» بوده است! داخل چنین حالتی نقاط منفی به فراموشی ودیعه می شوند و تنها خاطرات خوبش به یاد می ماند. ما در ملک روندی را هنگام کرده ایم و متاسفانه این روند به جایی نرسیده که بتواند بدیل خواه آلترناتیوی آزاد و عادلانه و رشدیافته برای وضع موجود بنشاند. این نقشی است که روشنفکران و نیروهای آگاه جامعه باید انجام کنند تا جامعه به جای چنین مقایسه هایی و حسرت گذشته ای را که از وضعیت آن باخبر نبوده، به تفکر و مشت اندرکار طرحی نو بخاطر آینده شود.
در همین راستا می بینیم که رویکرد رسانه های فارسی خسارت خارج از ملک همچنین کنار همین محور است که نظام گذشته را بهتر از سیستم فعلی نشان دهند و طوری وانمود کنند که انگار کامل مطالبات معترضان در ناحیه در بازگشت بوسیله روش گذشته خلاصه می شود! در این بستگی می توان چه تحلیلی داشت؟
اقلیت ها و بقایای نظامات و نیروهای سابق با قدرت مادی و تبلیغاتی به ارث مانده از گذشته و به اتکای کنار غلبه های مبصر و رقیب منطقه می خواهند جهش های انتقادی و اعتراضی اجتماع را کاستن به اقلیت همفکر خود دهند و تصرف کنند. آنها نیز سرمایه گذاری می کنند برای اینکه جستن ها را بوسیله سمتی که می خواهند تربیت کنند؛ همانطور که درون درون نظام نیز کسانی سعی می کنند تا کچل اعتراضات را به «نزاع گری» تقلیل دهند، این دو طیف مکمل هم می شوند تا صدای واقعی اعتراض آدم شنیده نشود. تو این طور وضعیتی جنبش دعوی محور مردم قربانی این دو طیف می شود. پاسخ به یک سوال: جامعه ما چه می خواهد؟ و چه اقشاری از ناهنجاری های موجود در رنجند و دست به تعرض می زنند باید پرسید مگر اجتماع ما چه می خواهد؟ جز یک نظام مدنی- اقتصادی سالم و انسانی و پیشرفته ومتعالی تر؟ اقشاری تو جامعه از ناهنجاری های موجود در رنجند. در نتیجه دست بوسیله تعرض می زنند. بنابراین معلوم است که اجتماع چه می خواهد؟ یک نظام اقتصادی تضمین کننده شغل که دانشجوی فارغ التحصیل بتواند در آن کار پیدا کند و «فرار مغزها» اتفاق نیفتد. گریختن مغزها چه علتی دارد؟ یکی از این علت ها عیبناک بودن سیستم آموزش و تدریس از سویی و نظام اقتصادی ما به طورکلی از دیگر سو است که نمی تواند نخبگان را جذب درنگ. در نتیجه، پدیده هایی بسان هزیمت مغزها، ملالت جوانان و ناامیدی از اصلاح وضع موجود، و...، جملگی دلایلی نمودار فرهنگی، اقتصادی و مدنی دارند.
باید دید رسانه های نیروهایی تو خارج که می کوشند برای داخل بدیل و آلترناتیو بسازند، بین خود درون همان حدی که قدرت دارند چه سنخ نظام های دموکراتیکی بوسیله وجود آوردند؟ چنانچه سازمان، حزب یا گروهی هنوز نتوانسته «دموکراسی» موعود خود را درمیان خویشتن نظری کند، دیگر چگونه حرفش حقانیت خواه جاذبه خواهد داشت؟ ولو اینکه غلبه تبلیغاتی وتخریبی بالایی و استاندارد تاثیرگذاری زیادی هم داشته باشد.
رسانه ها و گروه های کوچکی هم همواره می توانند فساد و جنجال زیاد روش بیندازند و خبرساز شوند، اما تاثیر خبری به معنای غلبه و سرمایه اجتماعی محو. به همین برهان هم هست که نیروهای هراسناک درون هر سوی جهان همدیگر را استقامت می کنند؛ به نحوی که یکی از آن سوی دنیا می گوید «های» و دیگری از این گوشه می گوید «هوی». بنابراین نوعی «وحدت منفی» میان بی آرامی برقرار می سازند.
در موافق این خطرات محتمل، روشنفکران و نیروهای آگاه و مصلح باید دانایی و قدرت پیش دماغ و پیش گیری داشته باشند و طرز های پایدار و اصولی را انتخاب کنند. زیرا که وقتی خشونت یا صحنهٔ مجادله داخلی معلوم شود، گرد و غباری ایجاد خواهد شد که تفکیک صفوف از یکدیگر ناممکن می شود. در چنین فضایی هرنوع سوءاستفاده ای از هر فروغ می تواند عارض گیرد. وقتی شفافیت و گفت وگو باشد، تیمار به نفع معترضین است هم مسئولین. اما داخل وضعیت فساد داخلی و خشم کور، خواسته های برحق از میان می رود و نمونه های بسیاری برای اثبات این مدعا حیات دارد. ضرورت تشکیل یک «کمیته منبع یاب ملی» برای اعاده توکل میان آدم و مسئولان، تشکیل یک «کمیته گوهر یاب ملی» بخاطر بررسی عین ها، و نمایش اطلاعات موثق دوره حوادث اخیر ناحیه ضروری است. در حوادث مربوط به سال ۸۸ نبود چنین «دیده بنیان گذار» نقیصه ای ملی و موجب اعتبار یافتن داده ها منتشر تو فضای رمزی و آنتن ها می شد. بوسیله نظر می رسد که تو این مقطع، پرداختن بوسیله چنین مسأله ای نقش و مواجب وکلا و حقوقدانان مستقل کشور باشد تا خطاب به دستگاه قضایی و افکار عمومی با شفافیت عینی و حرفه ای، به گلچین تعداد قربانیان، مدل خسارت ها، تشخیص مسئولیت ها تو هر دو سو و اختصار رفع ابهام در همه ابعاد این وقایع همت نمایند.
نقش رسانه ها نیز زیاد مهم است که بتوانند بی طرفانه و بوسیله صورت مستقل مسائل بوسیله حیات آمده را فراسوی التهابات قفا کنند. بنابراین با این که ممکن است ردیابی این مسأله برای اهل رسانه بهایی سنگین بوسیله دنبال داشته باشد، بازاز اصول اخلاقی صنف ای آنهاست که داخل پی کشف حقیقت باشند. شما بنابه تمجید شغلی و تو مقام گزارشگر و خبرنگار باید با اجتماع وابستگی محکم کنید و بدون وحشت از صیقل هزینه، خبرهای واقعی را مخابره کنید.
وقتی دست افزار از اخلاق خورده می شود. همه مقصریم. از این منظر است آن سخن ابوذر غفاری که می گوید: «در شگفتم از کسی که در خانه اش نانی نمی یابد و با شمشیر آخته اش به خشکی امدن آدم نمی شورد». می توانند بگوییند مردم چه تقصیری دارند که یکی گرسنه است؟ ابوذر می گوید طاس جامعه به محاسبه اخلاقی مجرم است. نتیجه گیری اخلاق این که نمی نبوغ بی اختلاف حیات: چو عضوی بوسیله درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند صبر. امروز می بینیم در بخش هایی از جامعه انگار هیچگاه اتفاقی نیفتاده و آنها زندگی عادی خود را دنبال می کنند. در حالی که بخش های دیگر اجتماع همزمان چنین رنج هایی را بردبار شده اند و چنین مصایبی برایشان اتفاق افتاده است.
ولی علاوه بر همه جامعه که مسئول اخلاقی است، مسئولین به شمارش حقوقی نیز از همگی مسئول تراند. آنها نمی توانند اتفاقات را به گردن منتقدین، معترضین بیندازند و آنها را به اقلیتی تقلیل دهند که بوسیله نام «اغتشاشگرانی» معرفی کنند که دست به خشونت برده اند. راه هایی نظیر پارازیت و فیلتر جوابگو ازاله باید نوعی «کنفرانس ملی» تشکیل شود اگر نوعی «کنفرانس ملی» با محضر معتمدین آدم از سویی و شخصیت های مورد متکی زیبایی از دیگرسو بخاطر معاینه حوادث اخیر تشکیل شود، علامت رشد و بلوغ اشتراکی کشور ما درون جهان تلقی خواهد شد. زیرا ما فراسوی فکر قصاص و دادرسی بازداشت شدگان اعتراضات اخیر، نیاز به تشکیل نهادی بخاطر بررسی منصفانه و بی طرفانه ابعاد و خسارات وقایع، فراسوی برخوردهای جناحی و تصفیه حساب های سیاسی، اخیر داریم. و خلاصه، ضابطه برخورد به گونه ای باشد که هم افکار عمومی ایران و هم افکار اشتراکی دنیا را قانع بطی ء.
زیرا امروز با وسایلی که وجود دارد، همه چیز در دنیا علنی است. یعنی همانطور که ما اعتراض «جلیقه زردها»ی فرانسه را وقت به لحظه در شبکه ها می بینیم، آنها نیز اعتراضات داخل قلمرو ما خواه کشورهای دیگر مشاهده می کنند. نباید چنین تلقی کنند که بوسیله محض انعقاد اینترنت دیگر خبری منتشر نمی شود. بی وسواس روش هایی بسان پارازیت و فیلتر جوابگو ازاله و تنها باعث ابداع درآمد برای اشخاصی می شود که از این راه در پیاده شدن ارایه راه های دورزدن این امور امرار معاش می کنند. شاید بی قراری مشاوره های چنین قشر و افراد «تکنیسینی» است که مسئولین را مجاب می کند تا از چنین وضع کارهای ناموفقی استفاده کنند.
خیر مسئولین و نه آدم نباید فریب چنین وضع هایی را بخورند و چنین برداشت شود که اگر بیش از یک هفته اینترنت قطع شده، این امر باعث زنهار عمومی شده است. بدبختانه فداکار این طور نگاهی دارند. در حالی که دنباله چنین روندی خویشتن دامن سریع العمل به حسّ ناامنی می شود. به نحوی که وقتی ما از وقایع خبر نداشته باشیم، باعث پخش نگرانی عمومی و گسترش شایعات در ملک می شود. پیمانه اینترنت و اقداماتی از این دست بسیار از آن که منجر به امان برای کشور شود، اقدامی تحریک کننده در جامعه است. در همگی جای دنیا اعتراض رخ می دهد. ولی وقتی اینترنت پیمانه می شود هر خبری عاری ذات و غیردقیق درست قلمداد شده و به سرعت پخش می شود.
متد حل این است که تیمار تزیین و حزن مردم از مجموعه اعتراضات و انفجارهای گذشته درس بگیرند و راه رادیکال این تراشیدن که با گسترش «تپش و طمع و بی خبری» اوضاع را کنترل کنیم. بوسیله نظرم ایدهٔ کمیته حقیقت یاب ملی متشکل از چهره های مردمی، حقوق دانان و مسئولین اندیشه خوبی است. با این کار متکی جامعه به بود می آید، و در غیراین رخ باز خشم ها بیش از پیش انباشته می شوند و بر گستره اعتراضات در آینده خواهد افزود.
موضوع تجرید احسان شریعتی ریشه های اعتراضات اخیر داخل جامعه یکی از اهداف انقلاب ایران داخل سال ۵۷ آرمان و مرام قسط و تو پیش شهود راه رشد و ترقی ای متفاوت با گذشته بود تا اجتماع ای آزاد و عادلانه و همگون پر حرارت از منظر اقتصادی و اجتماعی بوسیله وجود آید. همچنین قرار وجود راه نمو و توسعه ای جامعه ای سزاوار سرزنش با اقلیم و محیط زیست و میراث فرهنگی و تاریخی و عدالت مدنی شکل گیرد. در واقع، طرحی بخاطر آینده به سمت مردم سالاری که تو آن منافع و مصالح آدم برتر شمرده شود و داد و قانون بر آن حاکم باشد.
این اهداف هم بوسیله زبان مذهبی مطرح می شد در شعارهایی برای اینکه «فرماندهی رحم علی» و..، هم به محاسبه سیاسی و اجتماعی مانند استقلال، آزادی و جمهوری. اما متاسفانه پس از تنش بتدریج از مسیر عدالت طلبی درون همگی عرصه ها فاصله گرفتیم و به خاص پس از جنگ با طرح های اجتماعی-اقتصادی از دوران سازندگی تاکنون موسوم به «نولیبرال»، هرچند این شهرت و اصطلاح قابل بحث باشد، شکاف طبقاتی سخت گیری شد و..، دعوا معیشتی گشاد کنونی محسوس شد. دلیل بوسیله امر بردن واژه «نئولیبرال» برای دوران سازندگی از این نظر آن را «نئولیبرال» می نامند که شعار قناعت بازار و خصوصی سازی و آزادسازی قیمت ها و ..، را سرمی دهد. در لیبرالیسم کلاسیک در دموکراسی های مدرن غربی اما، حاکمیت قانون و تقسیم قوا صورت پژمان که رمان را متفاوت می یواش. در قلمرو ما، با سابقه ای ۲۵۰۰ ساله درون عادات اقتدارگرایی حکومتی نظام پادشاهی، اساسا بورژوازی ملی لیبرالیسم بوسیله معنای کلاسیک فرمانده حلق. دادرسی های اقتصادی نولیبرال به سبک اقتدارگرایانه حکومتی اتخاذ و اخبار و اعمال می شود؛ از رانت و معلومات و.. حکومتی بهره می برد و...، که همه اینها درون تباین با هدف و مشی لیبرال داخل غرب قرار دارد. از جمله این که پدیدار نیست که ثروت ملی در سرزمین غنی ما چگونه مدیریت و توزیع و خصوصی سازی می شود؟ به خصوص در ارتباط با درآمد اصلی که خراج از ابتیاع نفت است و امکان دخول سرمایه های کلان را به کشور می دهد. و این «درآمد» بوسیله زبان مرحوم زنده یاد حکیم سحابی، «یک درآمد نیست، بلکه یک سرمایه غریزی ملی است که فروخته می شود و می بایستی برمبنای آن تولیدی درست خلق کردن می شد تا از آن راه «درآمد» بدست آید.
درآمد محسوب کردن فروش نفت مشابه این می ماند که کوه ها و زمین هایمان را بفروشیم. درآمد ملی پا بر جا محسوب شدن «ابتیاع نفت» باعث شکست بنیه تولیدی و اقتصادی می شود. به همین دلیل غم وجود که دکتر مصدق می گفت «صرفه جویی منهای نفت»، یعنی اقتصاد خودمتکی و مولد و سالم. وقتی نفت به نشانی منبع درآمد کشور درمی آید، امکان بروز همه فسادها از همینجا تغذیه می شود؛ و می بینیم که متصل شماری ربودن گر در بخش های گوناگون نظم پیش و پس از نهضت به گونه ای مزمن تو کمین انجام غوغا مالی نشسته بودند.
البته به دلیل اینکه نظم ایران پس از انقلاب، نسبت بوسیله زیبایی گذشته، عمومی تر یا بوسیله تعبیری مردمی تر شده و اقشار مختلفی در آن دخیل شده اند، کنترل و کیفیت نخبه گرایانه اش هم کمینه شده است. بنابراین، مقدور است قسمت قسمت کردن ها و اقشار مختلفی به صورت گسترده تری ذینفع در برنامه های غیراصولی شده باشند، به اعتنا بوسیله محیط زیست، تا میراث فرهنگی و انصاف اجتماعی و مصالح اکثریت جامعه. چنان که می بینیم کلکسیون این مسائل روی تیمار انباشته و بحرانی شده اند، بوسیله نحوی که چنانچه حوادث دو دهه قبل را وارسی کنیم متوجه این انباشتگی انفجاری «تلاطم های داخل در تو»خواهیم شد. تفاوت های اعتراضات سال های اخیر چه با وقایع پس از انتخابات سال ۸۸ پس از انتخابات سال ۸۸ یک جنبش مدنی اعتراضی در تک مناظره رأی و اقتضای شفافیت دیپلماتیک به وجود آمد. اما پس از این که آن وقایع بوسیله نتیجه مشخصی نرسید، جامعه در دهه بعد هوشیار فاز جدیدی شد و حول مسائل مطالباتی و صنفی و با کردار گری و نفوذ های انفجاری در تیک ها و حرکت های اجتماعی-اقتصادی میوه دادرسی های کلان «نولیبرالی» که آزادی قیمت ها، گرانی و نفخ و اختلافات طبقاتی را تشدید می کرد، لباس گرفت. درون حالی که بحران معیشتی موجود باعث شده تا علاوه بر این که طبقه متوسط نگران آینده خود شوند، اقشار تهی دست دیگر ناتوان از ادامه بقا شوند.
این وضعیت عمدتا درون مناطقی مشهودتر است که تو آن مجادله های اعتراضی اخیر رخ داده است. زمینه مدنی بسط اعتراضات از سال ۹۶ تا کنون را بوسیله صراحت می بینیم که اغلب مجلس های اصلی اعتراضی تو مناطق فقیر و محروم بوده است. بنابراین اعتراضات دو سال اخیر با اعتراضات اواخر دهه ۸۰ از این حیث متفاوت است که جنبش اعتراضی ۸۸ جهش اشکوب متوسط شهری جامعه وجود که نسبت عدم شفافیت ها در گردون حاکمیت روال معترض حیات. موضوع اصلی اعتراضات اخیر اما قضیه معیشت و «نان» و اعتراض به این ست که نمی نبوغ با ریتم تورم و گرانی ادامه بقا داد.
این اعتراضات مدال دهنده شکاف میان انسان و حاکمیت به معنای اعم خود است. این شکاف درون دو دهه اخیر هم بوسیله صورت سیاسی و غم اقتصادی خویشتن را نشان داده است. اما آنچه شرایط را متشنج تر می کند حاضر بودن شفافیت، ابهامات و معماهایی است که به دلایل گوناگون غم می تواند از درون نظم برخیزد و و هم از سوی سرخوردگان و حاشیه نشینان اجتماع هم از بیرون از سرزمین و قدرت های بی قرار روی آن تنخواه گذاری شود و بهره برداری های لازم صورت گیرد، به گونه ای که این برش حالتی انفجاری و خشونت نابینا وتخریبی مطلق به خود بگیرد. این روانی می تواند ما را ملتفت فازی کند که سرنوشتی مشابه لیبی، سوریهیا افغانستانپیدا کنیم. دلایل اعتراضات در درون خاورمیانه عربی و جهان اسلام به طور کلی اکثر تشنج هایی که در خاورمیانه عربی و جهان اسلام به وضع افتاده، اعتراضات کنار حقی علیه وضع موجود و زیبایی ها و حاکمیت هایی است که بوسیله کلمه لنینی، دیگر نمی توانند مانند سابق کشورهایشان را سازمان کنند بمنظور دچار خودکامگی و تلاطم شده اند. همچنین شورش معیشتی و ناامیدی موجب بروز اعتراض داخل این کشورها شده است.
بنابراین، اعتراضات در خاورمیانهعربی هم دلایل سیلان داشته، هم دلایل اقتصادی و سیاسی که سال ها روی تیمار انباشته شده اند. و از دیگر سو، البته شکی اندوه ازاله که قدرت های خارجی بر روی این اعتراضات سرمایه گذاری و به نحوی تلاش کنند تا آنها را به سمت خویشتن بکشانند. چه بسا فداکار تزیین ها مشابه اسرائیل منفعتی تو تثبیت اوضاع درون خاورمیانه نداشته باشند و بوسیله تعاقب این باشند که بنیه کشورها فرسوده و در همین وضعیت فعلی پایا بماند. بنابراین، اینکه چرا این جستن ها در فدایی کشورها پر ازار شده خواه به هرشکل موفق نشده اند، بحث دیگری است. داخل همه آنها اما، شروع قیام ها از تعرض به وضعیت موجود ناموجه بوده است. نه اعتراض کردن غلط است و نه مسئول شرایط موجود معترضین هستند همگی غلبه ها در این طور موقعیت هایی به نفوذ و به انحراف کشیدن دست خط جنبش های اعتراضی تامل می کنند. ولی این دلیل بر این نمی شود که ما انقراض و بنیاد خفیه و دلایل موجه اعتراضات را نبینیم. برای نمونه، اگر در کشوری بیشتر تعرض و انقلاب فراخ و فیروز می شود و تو کشور دیگری کمتر، علت آن است که مدیریت تاکنونی تزیین ها داخل فدایی کشورها و روش موجود یکی ترد نمدار از فداکار دیگر بوده است. بعضی کشورها نتوانستند اعتراضات درون اجتماع خود را جمع و ظلم کنند و همین باعث فروپاشیدن کشورها شده است. در این وضعیت، عده ای به اشتباه می پندارند که شاید اعتراض از اساس مغلوط بوده و مسئول این طور وضعی منتقدین خواه معترضین بوده اند، درون حالی که اینها مسئولین مقدماتی نیستند و رفتارشان واکنشی علیه وضع موجود بوده است. مسئول اصلی، مسئولین همه کشورها هستند.
در ملک ما، سیاست های دولت های پس از جنگ مبتنی به خشکی امدن مبانی «سوسیال دموکراتیک» نبوده است. یعنی محاکمه هایی که پیاده شدن پایه دفاع از تامین و پوشش های اجتماعی، محلول اختلافات طبقاتی و دفاع از اکثریت اجتماع بوده باشند، رعایت و اعمال نشده است و سطح اقدامات تو این حد بوده که ما بتوانیم در قناعت معاملات و مبادلات کلاسیک انجام دهیم. به تعبیری دیگر، دلایل صرف بازاری آورده و چنین بینشی را فرمانده کرده اند. نگاهی به شعارهای اعتراضات و اینکه چرا هرچه گذشته فراموش برنده می شود، «زرین»تر می شود این شعارهای حاشیه نویسی ای که به شکلی واکنشی به ویژه تو اعتراضات دوسال قبل سرداده شد، و گاه ادامه آن را درون شعارهای نژادی پاسارگاد و کمتر تو اعتراضات اخیر تماشاگر بودیم، واکنش هایی اند که ناشی از قیاس غلط یا مغلطه میان طرز موجود با وضع گذشته برمی خیزد و جامع آن یعنی اینکه چگونه رویه گذشته به وضع فعلی تحول شد، و این از دل آن برآمد ناگفته می ماند. مقایسه های میان وضع موجود با گذشته تنها در بُعد آزادی های اجتماعی و یکسری نمادهای صوری قرین و اغلب مربوط به دوره کوتاه بهای نفت بالا و ریخت و پاش های ناشی از آن تو جامعه، عارض می گیرد. در حالی که باید یک مقایسه رادیکال میان آن دوروبر با سیستمی آزاد و دموکراتیک و معطوفبه عدالت اجتماعی رخساره گیرد تا نحو واقعی آن دوران بوسیله تمثال کشیده شود.
داخل اطراف گذشته، نطفه هایی کاشته شد که امروز رشد یافته اند و انقلاب نیز علیرغم کود هایی که داد نتوانست جلو آن روندها را بگیرد. برای نمونه، پس از آن که تو پرگیر پهلوی جهیز سنتی تولید فئودالی کشور به خشکی امدن اندوه خورد و راحتی شد سیستم بورژایی از دل آن خارج آید، مهاجرت روستائیان به شهرها فاتحه شد و پس از نهضت نیز ادامه محسوس کرد. به نحوی که شکل گیری کلان شهرهای امروز ثمر همان دادرسی کلان است. یعنی مسئله کشت داخل روستاها ایستا و هیچ قناعت سالم صنعتی جایگزین آن نشد.
ابد این تمایل داخل میان یکسره جامعه وجود داشته که گذشته را با حال مقایسه نرم و به تعبیری هرچه گذشته فراموش تیز می شود، «زرین»نمدار می شود. در حالی که گاه زرین به معنای «خیلی زرد» بوده است! داخل چنین حالتی نقاط منفی به فراموشی ودیعه می شوند و تنها خاطرات خوبش به یاد می ماند. ما در ملک روندی را هنگام کرده ایم و متاسفانه این روند به جایی نرسیده که بتواند بدیل خواه آلترناتیوی آزاد و عادلانه و رشدیافته برای وضع موجود بنشاند. این نقشی است که روشنفکران و نیروهای آگاه جامعه باید انجام کنند تا جامعه به جای چنین مقایسه هایی و حسرت گذشته ای را که از وضعیت آن باخبر نبوده، به تفکر و مشت اندرکار طرحی نو بخاطر آینده شود.
در همین راستا می بینیم که رویکرد رسانه های فارسی خسارت خارج از ملک همچنین کنار همین محور است که نظام گذشته را بهتر از سیستم فعلی نشان دهند و طوری وانمود کنند که انگار کامل مطالبات معترضان در ناحیه در بازگشت بوسیله روش گذشته خلاصه می شود! در این بستگی می توان چه تحلیلی داشت؟
اقلیت ها و بقایای نظامات و نیروهای سابق با قدرت مادی و تبلیغاتی به ارث مانده از گذشته و به اتکای کنار غلبه های مبصر و رقیب منطقه می خواهند جهش های انتقادی و اعتراضی اجتماع را کاستن به اقلیت همفکر خود دهند و تصرف کنند. آنها نیز سرمایه گذاری می کنند برای اینکه جستن ها را بوسیله سمتی که می خواهند تربیت کنند؛ همانطور که درون درون نظام نیز کسانی سعی می کنند تا کچل اعتراضات را به «نزاع گری» تقلیل دهند، این دو طیف مکمل هم می شوند تا صدای واقعی اعتراض آدم شنیده نشود. تو این طور وضعیتی جنبش دعوی محور مردم قربانی این دو طیف می شود. پاسخ به یک سوال: جامعه ما چه می خواهد؟ و چه اقشاری از ناهنجاری های موجود در رنجند و دست به تعرض می زنند باید پرسید مگر اجتماع ما چه می خواهد؟ جز یک نظام مدنی- اقتصادی سالم و انسانی و پیشرفته ومتعالی تر؟ اقشاری تو جامعه از ناهنجاری های موجود در رنجند. در نتیجه دست بوسیله تعرض می زنند. بنابراین معلوم است که اجتماع چه می خواهد؟ یک نظام اقتصادی تضمین کننده شغل که دانشجوی فارغ التحصیل بتواند در آن کار پیدا کند و «فرار مغزها» اتفاق نیفتد. گریختن مغزها چه علتی دارد؟ یکی از این علت ها عیبناک بودن سیستم آموزش و تدریس از سویی و نظام اقتصادی ما به طورکلی از دیگر سو است که نمی تواند نخبگان را جذب درنگ. در نتیجه، پدیده هایی بسان هزیمت مغزها، ملالت جوانان و ناامیدی از اصلاح وضع موجود، و...، جملگی دلایلی نمودار فرهنگی، اقتصادی و مدنی دارند.
باید دید رسانه های نیروهایی تو خارج که می کوشند برای داخل بدیل و آلترناتیو بسازند، بین خود درون همان حدی که قدرت دارند چه سنخ نظام های دموکراتیکی بوسیله وجود آوردند؟ چنانچه سازمان، حزب یا گروهی هنوز نتوانسته «دموکراسی» موعود خود را درمیان خویشتن نظری کند، دیگر چگونه حرفش حقانیت خواه جاذبه خواهد داشت؟ ولو اینکه غلبه تبلیغاتی وتخریبی بالایی و استاندارد تاثیرگذاری زیادی هم داشته باشد.
رسانه ها و گروه های کوچکی هم همواره می توانند فساد و جنجال زیاد روش بیندازند و خبرساز شوند، اما تاثیر خبری به معنای غلبه و سرمایه اجتماعی محو. به همین برهان هم هست که نیروهای هراسناک درون هر سوی جهان همدیگر را استقامت می کنند؛ به نحوی که یکی از آن سوی دنیا می گوید «های» و دیگری از این گوشه می گوید «هوی». بنابراین نوعی «وحدت منفی» میان بی آرامی برقرار می سازند.
در موافق این خطرات محتمل، روشنفکران و نیروهای آگاه و مصلح باید دانایی و قدرت پیش دماغ و پیش گیری داشته باشند و طرز های پایدار و اصولی را انتخاب کنند. زیرا که وقتی خشونت یا صحنهٔ مجادله داخلی معلوم شود، گرد و غباری ایجاد خواهد شد که تفکیک صفوف از یکدیگر ناممکن می شود. در چنین فضایی هرنوع سوءاستفاده ای از هر فروغ می تواند عارض گیرد. وقتی شفافیت و گفت وگو باشد، تیمار به نفع معترضین است هم مسئولین. اما داخل وضعیت فساد داخلی و خشم کور، خواسته های برحق از میان می رود و نمونه های بسیاری برای اثبات این مدعا حیات دارد. ضرورت تشکیل یک «کمیته منبع یاب ملی» برای اعاده توکل میان آدم و مسئولان، تشکیل یک «کمیته گوهر یاب ملی» بخاطر بررسی عین ها، و نمایش اطلاعات موثق دوره حوادث اخیر ناحیه ضروری است. در حوادث مربوط به سال ۸۸ نبود چنین «دیده بنیان گذار» نقیصه ای ملی و موجب اعتبار یافتن داده ها منتشر تو فضای رمزی و آنتن ها می شد. بوسیله نظر می رسد که تو این مقطع، پرداختن بوسیله چنین مسأله ای نقش و مواجب وکلا و حقوقدانان مستقل کشور باشد تا خطاب به دستگاه قضایی و افکار عمومی با شفافیت عینی و حرفه ای، به گلچین تعداد قربانیان، مدل خسارت ها، تشخیص مسئولیت ها تو هر دو سو و اختصار رفع ابهام در همه ابعاد این وقایع همت نمایند.
نقش رسانه ها نیز زیاد مهم است که بتوانند بی طرفانه و بوسیله صورت مستقل مسائل بوسیله حیات آمده را فراسوی التهابات قفا کنند. بنابراین با این که ممکن است ردیابی این مسأله برای اهل رسانه بهایی سنگین بوسیله دنبال داشته باشد، بازاز اصول اخلاقی صنف ای آنهاست که داخل پی کشف حقیقت باشند. شما بنابه تمجید شغلی و تو مقام گزارشگر و خبرنگار باید با اجتماع وابستگی محکم کنید و بدون وحشت از صیقل هزینه، خبرهای واقعی را مخابره کنید.
وقتی دست افزار از اخلاق خورده می شود. همه مقصریم. از این منظر است آن سخن ابوذر غفاری که می گوید: «در شگفتم از کسی که در خانه اش نانی نمی یابد و با شمشیر آخته اش به خشکی امدن آدم نمی شورد». می توانند بگوییند مردم چه تقصیری دارند که یکی گرسنه است؟ ابوذر می گوید طاس جامعه به محاسبه اخلاقی مجرم است. نتیجه گیری اخلاق این که نمی نبوغ بی اختلاف حیات: چو عضوی بوسیله درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند صبر. امروز می بینیم در بخش هایی از جامعه انگار هیچگاه اتفاقی نیفتاده و آنها زندگی عادی خود را دنبال می کنند. در حالی که بخش های دیگر اجتماع همزمان چنین رنج هایی را بردبار شده اند و چنین مصایبی برایشان اتفاق افتاده است.
ولی علاوه بر همه جامعه که مسئول اخلاقی است، مسئولین به شمارش حقوقی نیز از همگی مسئول تراند. آنها نمی توانند اتفاقات را به گردن منتقدین، معترضین بیندازند و آنها را به اقلیتی تقلیل دهند که بوسیله نام «اغتشاشگرانی» معرفی کنند که دست به خشونت برده اند. راه هایی نظیر پارازیت و فیلتر جوابگو ازاله باید نوعی «کنفرانس ملی» تشکیل شود اگر نوعی «کنفرانس ملی» با محضر معتمدین آدم از سویی و شخصیت های مورد متکی زیبایی از دیگرسو بخاطر معاینه حوادث اخیر تشکیل شود، علامت رشد و بلوغ اشتراکی کشور ما درون جهان تلقی خواهد شد. زیرا ما فراسوی فکر قصاص و دادرسی بازداشت شدگان اعتراضات اخیر، نیاز به تشکیل نهادی بخاطر بررسی منصفانه و بی طرفانه ابعاد و خسارات وقایع، فراسوی برخوردهای جناحی و تصفیه حساب های سیاسی، اخیر داریم. و خلاصه، ضابطه برخورد به گونه ای باشد که هم افکار عمومی ایران و هم افکار اشتراکی دنیا را قانع بطی ء.
زیرا امروز با وسایلی که وجود دارد، همه چیز در دنیا علنی است. یعنی همانطور که ما اعتراض «جلیقه زردها»ی فرانسه را وقت به لحظه در شبکه ها می بینیم، آنها نیز اعتراضات داخل قلمرو ما خواه کشورهای دیگر مشاهده می کنند. نباید چنین تلقی کنند که بوسیله محض انعقاد اینترنت دیگر خبری منتشر نمی شود. بی وسواس روش هایی بسان پارازیت و فیلتر جوابگو ازاله و تنها باعث ابداع درآمد برای اشخاصی می شود که از این راه در پیاده شدن ارایه راه های دورزدن این امور امرار معاش می کنند. شاید بی قراری مشاوره های چنین قشر و افراد «تکنیسینی» است که مسئولین را مجاب می کند تا از چنین وضع کارهای ناموفقی استفاده کنند.
خیر مسئولین و نه آدم نباید فریب چنین وضع هایی را بخورند و چنین برداشت شود که اگر بیش از یک هفته اینترنت قطع شده، این امر باعث زنهار عمومی شده است. بدبختانه فداکار این طور نگاهی دارند. در حالی که دنباله چنین روندی خویشتن دامن سریع العمل به حسّ ناامنی می شود. به نحوی که وقتی ما از وقایع خبر نداشته باشیم، باعث پخش نگرانی عمومی و گسترش شایعات در ملک می شود. پیمانه اینترنت و اقداماتی از این دست بسیار از آن که منجر به امان برای کشور شود، اقدامی تحریک کننده در جامعه است. در همگی جای دنیا اعتراض رخ می دهد. ولی وقتی اینترنت پیمانه می شود هر خبری عاری ذات و غیردقیق درست قلمداد شده و به سرعت پخش می شود.
متد حل این است که تیمار تزیین و حزن مردم از مجموعه اعتراضات و انفجارهای گذشته درس بگیرند و راه رادیکال این تراشیدن که با گسترش «تپش و طمع و بی خبری» اوضاع را کنترل کنیم. بوسیله نظرم ایدهٔ کمیته حقیقت یاب ملی متشکل از چهره های مردمی، حقوق دانان و مسئولین اندیشه خوبی است. با این کار متکی جامعه به بود می آید، و در غیراین رخ باز خشم ها بیش از پیش انباشته می شوند و بر گستره اعتراضات در آینده خواهد افزود.
- ۹۸/۰۹/۱۲